مـــیـــنــــوت

قلم بافی های شایسته روزخوش

ساخت یک ملت

فردوسی فرمانروا نبود ولی بر ویرانه های یک فلات دیرپای فرهنگی که بیش از سیصد سال در اخگر چکاچک شمشیر بربرها می سوخت، شکوه تمدنی نوین را بنا کرد.

فردوسی پیامبر نبود ولی زبان فروکشته و خاموش پارسی را در حلقوم به خون نشسته مردمانش زنده کرد.

فردوسی، حکیم ابولقاسم فردوسی نبود. پدری که هنوز نامش را به درستی نمی دانیم و هربار او را با کنیه ای که به رسم فاتحان بر گرده اش نهاده بودند، می خوانیم. چون داغی که بر پیشانی و دست دیگر موالیان به هنگام ستاندن جزیه می گذاشتند.

او یکی از هزاران هزار مردمی است که در تندباد یورش، کشتار و سرکوب بیگانگان زانو نزد، برخاست و درفش سرافرازی یک ملت را از زیر سم تاراج و یغما بیرون کشید و بر فراخنای زمان برافراشت.

و همچنان از پس غبار دورانها پدری سالخورده بر گذرگاه وجدان تاریخ، چشم به راه فرزندانش است تا از راه برسند، او را بشناسند و به نام خویش بخوانند.

۳ ۳

حرف اضافه موقوف!

حتماً تا به حال پیش آمده که بخواهید درباره موضوعی بنویسید اما وقتی شروع به نوشتن کردید و حرفتان را زدید می بینید چند خط ناقابل بیشتر نیست.

بعد هم احتمالا با خودتان می گویید چند خط که نشد نوشته و شروع می کنید به پر و بال دادن به نوشته تان. توضیح بیشتر و بیشتر و بشتر تا نوشته تان آن اندازه ای بشود که جلوی چهارتا وبلاگ غریبه نگویند این چه مطلبی است که چند خط بیشتر نیست!

توضیح اضافه خوب است اما نه همیشه.

وقتی خوب است که توضیح شما ابهامی را برطرف کند یا به فهم بیشتر منظورتان کمک کند. اما اگر می خواهید همان جملات قبلی را با زبانی جدید تکرار کنید احتمالاً فقط از ارزش کارتان کاسته اید. تصور کنید یک نفر جلوی رویتان نشسته و یک حرف را هی پشت سر هم تکرار می کند چقدر آدم را عصبی می کند. می گویند در دنیای امروز به علت ظهور شبکه های اجتماعی و خواندن متن های کوتاه حوصله آدم ها برای خواندن مطالب طولانی کم شده است و به همین علت است که رمان های قطور دیگر مثل گذشته طرفدار ندارند.

پس اگر توضیح بیشترتان چیزی به نوشته اضافه نمی کند ، به همان چند خط بسنده کنید. شما حرفتان را زده اید دیگر رسالت ندارید که آن را به عالم و آدم بفهمانید.همان طور که نظامی در نصیحت به فرزند خود می گوید :

کم گوی و گزیده گوی چون در

تا ز اندک تو جهان شود پر

۱ ۲

بحران ۳۴ سالگی !

آدمها معمولا در سی سالگی بحران را تجربه میکنند.
من هم در ۳۰ سالگی تجربه کردم و هم در ۳۴ سالگی مشغول تجربه کردنش هستم!
همیشه در زندگی  آدمی بودم که خیلی وقتم را برای کمک به مردم،کودکان،فقرا،سالمندان و محرومان اختصاص میدادم و داعیه دارشان بودم.هم مادی و هم معنوی
صدها کتاب خواندم هزاران مقاله نوشتم،یاد دادم،یادگرفتم.
همسری کردم،مادری کردم،خواهری کردم،دوستی کردم،دست بوس و کمک حال پدر و مادرم بودم.
آدم بی عیب و ایرادی هم نیستم،خطا و کار غلط هم زیاد کردم که خصلت آدمی‌ست.
اما مدتیست احساس میکنم چیزی که هستم راضی ام نمیکند،از خودم انتظار خیلی بیشتری داشتم،حس میکنم راه را غلط رفته ام یا کارهای نکرده،کتاب های نخوانده،مقالات ننوشته و کمک های نکرده ای دارم که باید انجام شوند اما نمیدانم چه هستند.
یک اتفاق یا یک حرکت بزرگ میخواهم،یک تحول...
چیزی که قانع ام کند در این ۳۴ سال بیهوده زنده نبوده ام.
آدمهای زیادی را میشناسم که حقیقتا در طول زندگیشان کار خاصی نکرده اند،فقط ادعا داشته اند،ثابت بودند،خدمتی نکردند و کماکان مشغول زندگی خودشان بودند،اما خیلی اعتماد به نفس دارند و معتقدند مسیرشان مسیر درست و صحیحیست و تازه دیگران را نادان و ابله خطاب میکنند.
چرا من نمیتوانم همچین حسی نسبت به خودم داشته باشم ؟
یا چرا اینقدر خود کم پندار هستم ؟
خلاصه هرچه هست دارد اذیتم میکند و فکر میکنم باید به روانشناس مراجعه کنم.




۱ ۱

به فکر فرشته های کوچک هم باشیم


رفته رفته هوا سرد میشود و بارندگی ها هم آغاز شده.

حیوانات هم مثل ما آدم ها حس دارند،سردشان میشود،گرسنگی و تشنگی و بیماری بهشان رنج وارد می‌کند.

اگر از غذای خودمان به آنها هم بدهیم،سعی کنیم برایشان پناهی ایجاد کنیم یا حیوانات بیمار را به دامپزشک برسانیم نه تنها تا آخر عمرشان قدرشناس ما خواهند بود بلکه برکت به زندگیمون میدهد.

برای من خیلی سخت هست که گربه ی خودم در جای گرم و نرم میچرخد و سر وقت آب و غذا و شیر اش آماده هست اما گربه های دیگر در کوچه و خیابان باید سرما و گرسنگی را تحمل کنند.

به همین علت دارم دنبال روش یا راه چاره ای میگردم تا بتوانم به نوبه ی خودم به این کوچولو ها کمک کنم.

اگر به نتیجه ای رسیدم همینجا به اشتراک میگذارم تا بقیه هم استفاده کنند.

با حیوانات مهربان باشیم،به آنها کمک کنیم تا خدا هم به ما کمک کند.



۱ ۲

ماجراهای نیوا و بردیا

جدیدا بردیا خیلی زور گو شده 

به نیوا (گربه ام ) هم زور میگوید و اذیتش میکند.

امروز از سفر برگشتیم،نیوا مارا که دید شدیداً هیجان زده شد و به روش های خودش ازمون استقبال کرد.

بغلش کردم داشتم نوازشش میکردم،بردیا گریه و زاری و دعوایی راه انداخت که آن سرش نا پیدا.

فقط به این دلیل که نیوا را بغل کرده ام!

....

۰ ۱

صبحانه ی صبح جمعه

صبحونه فقط آدرس :)

۰ ۰

تالار گفتمان پادپرس

اخیرا عضوی از یک سایت و اجتماع خوب و پر محتوا به نام پادپرس شده ام که بر خود واجب میدانم آنرا معرفی کنم تا کمکی هرچند کوچک به گسترش این شبکه ی بی نظیر ایرانی باشد.

شبکه‌ی نوآوری پادپُرس؛ جامعه‌ای از افراد علاقه‌مند به نوآوری است که برای «همفکری راجع به مشکلات و مسئله‌ها» در فضای مجازی پادپُرس گرد آمده‌اند. پلت فرم نوآوری باز، طرح مسئله، بیان تجربه، گفتگوی متمدن، پرسش و پاسخ، راهکار جمعی، دسترسی به شبکه افراد نوآور و...

ورود به سایت

همه ی ما بخش قابل توجهی از وقت روزانه ی خودمان را در فضای مجازی می‌گذرانیم و چه بهتر که از این تایم برای توسعه فردی و علمی خودمان بهره ببریم.

۰ ۰

18

۰ ۰
مینوت در لغت به معنای پیش نویس یا چرک نویس هست و با توجه به اینکه به فعالیت وبلاگ‌نویسی و مطالبی که عموما در وبلاگها نوشته میشود شباهت دارد این نام را برای این وبلاگ انتخاب کردم.
مطالب این وبلاگ تماما نوشته های خودم و صرفا افکار و عقاید شخصی من هستند و نه چیز دیگر...
پیوندها
قالب:عرفان قدرت گرفته از بیان،رسانه متخصصان و اهل قلم