مـــیـــنــــوت

قلم بافی های شایسته روزخوش

تحقیر

روبم فونسکا، نویسنده مشهور برزیلی که در سال 2003 جایزه یکصد هزار دلاری خوان رولفو را از دستان گابریل گارسیا مارکز گرفت در سال 2015 و به مناسبت نودمین سالگرد تولدش مجموع داستان کوتاهی منتشر کرد. متن زیر ترجمه یکی از داستان‌های کوتاه او در این کتاب است.


تا حالا تحقیر شدی؟ نادیده گرفته شدی؟ خوار شدی؟ پس زده شدی؟ من شدم، و در گذشته به این خاطر رنگ از صورتم پریده، شرمنده شدم و حتی راضی به مرگ خودم شدم. دیگر تمام شد. چطوری‌اش را می‌گویم. داستان کوتاهی است. وقتتان را نخواهد گرفت.

یک آگهی تبلیغاتی در روزنامه گذاشتم. می‌دانی؟ توی آن صفحاتی که مورد استفاده‌ی فاحشه‌ها، خریداران و کسانی است که دنبال سکس می‌گردند. همه‌ی روزنامه‌ها چنین چیزی دارند، مخفی شده لا به لای صفحاتی که تبلیغات کوچک دارند.

"کریستینا، زن جوان، خوش هیکل، زیبا. با قیمت مناسب. همه نوع سرویس، حتی چیزهایی که مشتری‌ها تصورش را هم نمی‌کنند. به خانه‌ی علاقه‌مندان می‌روم. صندوق پستی 555."

به خانه‌ی اولین کسی که به آگهی جواب داد رفتم. زنگ زدم. فرد نیمه کچلی با موهای جو گندمی در را باز کرد.

"کریستینا هستم"

"چی؟"

"کریستینا هستم. از آگهی روزنامه"

وقتی از غافلگیری اولیه بیرون آمد گفت:

"تو مگه جوان، خوش هیکل و زیبا نبودی؟ چیزی که من دارم در مقابلم می‌بینم یک زن چاق با بیش از صد کیلو وزن است.

تصحیح کردم: "صد و ده"

"فکر می‌کنی که من برای رابطه با آشغالی مثل تو پول می‌دهم؟ می‌توانی گم بشوی. نهنگ"

پس چاقو را در بدنش فرو کردم. زخم عمیقی انداختم. چاق‌ها زور زیادی در بازوهایشان دارند و لباس‌های بلند می‌پوشند که برای مخفی کردن چاقو یا سلاح‌های دیگر حرف ندارند.

افتاد روی زمین. بررسی کردم که حتما مرده باشد. گشتم و تکه‌ی آگهی روزنامه‌م را پیدا کردم و به همراه چاقو که توی روشویی توالت شسته بودمش توی کیفم گذاشتم. کیف پول مرد پر از پول بود. اما من دزد نیستم.

خارج شدم و به یک کافه قنادی رفتم. گارسون با مهربانی خیلی زیاد تحویلم گرفت. گارسون‌ها همیشه من را خیلی دوست دارند.

"همون همیشگی، خانم؟ تارت با بستنی و شکلات؟

"یک بسته آبنبات کَره‌ای هم می‌خوام"

بسته را برداشتم و به خانه رفتم. شروع کردم به خوردن تارت، بعد از آن شکلات‌ها، بعدش بستنی. آبنبات‌ها را وقتی که داشتم تلویزیون نگاه می‌کردم لیسیدم.

فردا آگهی دیگرم در روزنامه بیرون خواهد آمد.

۰ ۱
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مینوت در لغت به معنای پیش نویس یا چرک نویس هست و با توجه به اینکه به فعالیت وبلاگ‌نویسی و مطالبی که عموما در وبلاگها نوشته میشود شباهت دارد این نام را برای این وبلاگ انتخاب کردم.
مطالب این وبلاگ تماما نوشته های خودم و صرفا افکار و عقاید شخصی من هستند و نه چیز دیگر...
پیوندها
قالب:عرفان قدرت گرفته از بیان،رسانه متخصصان و اهل قلم